جدول جو
جدول جو

معنی پاچه پز - جستجوی لغت در جدول جو

پاچه پز(اَ وَ)
آنکه پاچۀ گوسفند پزد فروختن را:
نگار پاچه پز من که دل سراچۀ اوست...
میرزا اشتها
لغت نامه دهخدا
پاچه پز
کسی که پاچه پخته میفروشد
تصویری از پاچه پز
تصویر پاچه پز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پابه پا
تصویر پابه پا
قدم به قدم، کنایه از برابر، کنایه از همراه
پابه پا بردن: دست کسی را گرفتن و او را با خود راه بردن
پابه پا کردن: این پا و آن پا کردن، کنایه از مسامحه کردن، کنایه از مردد بودن، درنگ کردن در کاری یا رفتن به طرفی، در علم حسابداری قرض و طلب خود را با دیگری برابر ساختن و طلب او را بابت طلب خود قبول کردن، تهاتر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ دَ / دِ)
نانوا که نان خوب و گران بها پزد. آنکه نان خوان شاه و امیر و دیگر بزرگان پزد. مقابل خرجی پز که نانوائی است که نان ارزان قیمت می پزد
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ گَ زَ)
قسمی آتش بازی. پاچه خیزک
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
پاچه ریز شدن یا پاچه ریز کردن، سخت مانده شدن و مانده کردن از بسیاری پیمودن راه
لغت نامه دهخدا
(لِ زُ)
کرسی سن و اوآز از ناحیۀ ورسای واقع در ساحل رود ایوت دارای 5960 تن سکنه که راه آهن ارلئان از آن گذرد. و این شهر مسقطالرأس بارا است
لغت نامه دهخدا
تصویری از پایچه پز
تصویر پایچه پز
کسی که پاچه پخته میفروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچه گزک
تصویر پاچه گزک
پاچه خیزک
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پلو. طرز تهیه: کشمش و آلوی سرخ شده را با برنج خام و نخود و لپه مخلوط می کنند و در شیردان و شکمبه شسته میریزند و درش را میدوزند و میپزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پابه پا
تصویر پابه پا
((بِ))
قدم به قدم، برابر، همراه
فرهنگ فارسی معین
ساق پا تا مچ
فرهنگ گویش مازندرانی